ضرب المثل هایی که با حرف پ شروع می شوند

ضرب المثل هایی که با حرف پ شروع می شوند 

 

1- پا از گلیم بیرو ن بردن:توجه به حد وحدود خود نکردن.

2- پایش لب گور است:نزدیک مردن است.

3- پدر کسی را سوزاندن:کسی را بسیار اذیت کردن

۱4- پدر کشی داشتن باکسی:دشمنی سختی باکسی داشتن

5- پدر مادر دار بودن:اصل نصب داشتن

6- پرنت پلا گفتن:حرفهای ناربط وخارج از موضوع زدن.

7- پرسه زدن:ولگردی کردن-گردش بیهوده کردن.


ادامه نوشته

ضرب المثل هایی که با حرف ب شروع می شوند

ضرب المثل هایی که با حرف ب شروع می شوند 

 

1- با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه:در هر حال کار خرج دارد

2- با پنبه سر بریدن:بانرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن.

3- باد آورده را باد می برد:چیزی که به آسانی و رایگان بدست آید به آسانی هم از دست می رود.

4- باد غبغت انداختن :افاده کردن-خود را گرفتن

5- باد در فقس کردن: کار بهیوده انجام دادن

6- بامجان بم آفت ندارد:خطر،متوجه زشت کاران نمی شود.

7- باسیلی صورت خود را سرخ داشتن:با وجود تنگدستی ظاهر خود را حفظ کردن

8- با کدخدا بساز ؛ده را بتاز:همراه با بزرگ محل شو و آن محله را بچاپ

9- بالاخانه اش را اجاره داده است:عقلش کم است

10- بالای سیاهی رنگی نیست:وضع از این بدتر نمی شود.

ادامه نوشته

ضرب المثل هایی که با حرف الف شروع می شوند

ضرب المثل هایی که با حرف الف شروع می شوند 

 

1- اجاق پدر راروشن نگه داشتن:فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است.

2- اجاقش کور است:صاحب اولاد نمی شود

3- اجل دور سرش می چرخد:وضیعت ناگوار دارد.نزدیک به مرگ است

4- احترام امام زاد ه با متولی آن است:احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند.

5- از آب گل آلود ماهی گرفتن:از هرج ومرج استفاده کردن

6- از این ستون به آن ستون فرج است:در انتظار بیش آمد ناگوار همیشه باید امید وار بود.

7- از بیخ عرب بودن:چیزی اصلاً سرش نشدن

8- از خر شیطان پیاده شدن:از لج بازی بیرون آمدن

9- از دماغ فیل افتادن:متکبر ومغرور بودن


ادامه نوشته

ضرب المثل هایی که با حرف آ آغاز می شوند

ضرب المثل هایی که با حرف آ شروع می شوند 

 

 

۱- آب از آب تکان نخوردن : کنایه از آرامش : بدون نگرانی

۲- آب از آسیاب افتادن :آرامشی برقرار شد- سرو صدا خاموش شد

۳- آب از سر گذشتن:امید نداشتن- به پایان آمدن امری

۴- آب آمد و تیمم باطل شد :اصل کار آمد وفرع بی مورد است

۵- آب توی دلش تکان نمی خورد :آرام وآهسته حرکت می کند

۶- آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی نداشتن

۷- آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.

۸- آب را از سرچشمه باید بست :جلوی ضرر وزیان را از مبدا باید گرفت.

۹- آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده است-وضع مالیش بهتر شده است.

۱۰- آبشان در یک جوی نمی رود :با هم توافق ندارند –بایکدیگر خوب نیستند.

ادامه نوشته